«وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» (95 انبیاء).
ترجمه : و بر مردم شهری که آن را هلاک کردیم، حرام است که به راه خدا باز نگردند.
یکی از اقدامات تمهیدی خداوند برای ایمانآوری دوزخیان ممنوعیت بیایمانی در آخرت است.
در مورد این آیه متأسفانه بسیاری از مفسران نتوانستهاند تفسیر قابل قبولی ارائه دهند زیرا به لحاظ ادبی کمله «حَرام» خبر مقدم است و قاعدتاً تعبیر «أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» مبتدای مؤخر آن است؛ ولی درین صورت در معنای آیه مشکلی پیش میآید که بسیاری از مفسران را به زحمت انداخته است زیرا در این صورت معنای آیه این میشود که حرام است که کسانی که در دنیا با عذاب الهی هلاک شدهاند، برنگردند.
روشن است اگر برنگشتن به دنیا، حرام و ممنوع باشد لازمهاش این است که هالکینی که از دنیا رفتهاند، همه به دنیا برگردند؛ حال آن که برای آنها برگشتی به دنیا نیست. از این رو مفسران در اینجا برای رفع مشکل، به راه حلهایی پرداختهاند برخی مبتدا را «أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» ولی «لا» در آن را زائد گرفتهاند تا معنی این باشد که حرام است که آنهایی که با عذاب هلاک شده و از دنیا رفتهاند به دنیا بازگردند.
برخی دیگر گفتهاند مبتدا محذوف است و آن را «أن یرجعوا إلی الدنیا» قرار دادهاند، تا معنی این باشد که حرام است که هالکین، به دنیا بازگردند؛ نه، باز نمیگردند. برخی حرام را به معنی واجب گرفتهاند و مبتدا را همان «أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» قرار دادهاند تا معنی این باشد که واجب است که هالکین، به دنیا رجوع نکنند و برخی حرام را به معنای خودش گرفته و مبتدا را همان «أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» قرار دادهاند اما گفتهاند متعلق رجوع، عالم آخرت است نه دنیا؛ تا معنی این باشد که حرام است بر هالکین، که به آخرت رجوع نکنند.
ولی همه این تفاسیر خلاف ظاهر آیه است و تا دلیل روشنی نداشته باشد نمیتوان آن را قبول کرد. به نظر میرسد علت همه این حیرتها این بوده است که مراد از رجوع در آیه مشخص نبوده است. حال آن که با توجه به نکاتی که در آیه 31 سوره انعام در جمله «وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» مطرح است و این که متعلَق رجوع، خداوند است. معنی آیه اینجا، بهخوبی روشن است و آیه بدون نیاز به ارتکاب خلاف ظاهری، معنای روشنی خواهد داشت.
طبق مفاد آیه 31 سوره انعام خدا در آخرت، به مجرمان، نوعی حیات معنوی میدهد «وَ الْمَوْتی یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُون» تا بتوانند تبعات و آثار سوء بیایمانی را بفهمند و بعد با داشتن چنین حیات و درکی، بر هالکین به عذاب الهی، بیایمانی را که همان عدم رجوع و عدم حرکت به سوی خدا است حرام و ممنوع میکند. ولی در اینجا با حیات و درکی که نسبت به حقایق دینی و حرکت به سوی خدا پیدا کردهاند حکم الهی ممنوعیت بیایمانی را از روی آگاهی و اختیار اطاعت کرده و میپذیرند و همین پذیرش آگاهانه و اطاعت مختارانه حکم الهی، به نجات آنان منتهی میشود. این برنامه الهی، مثل کار پزشک حاذقی است که با درمان فکری معتادی، او را کمکم متوجه آثار سوء اعتیاد میکند و او با بصیرت حاصله، مشتاقانه اعتیاد را رها کرده و نجات مییابد.
بنابراین معنی آیه این است که آن دسته از انسانهایی که با عذاب الهی هلاک میشوند در بعد از مرگ، حرکت نکردن به سوی خدا برای آنان حرام و ممنوع است و آنها با حیات و درکی که آنجا پیدا کردهاند این حکم خدا را اطاعت کرده و دیگر مثل دنیا سرکشی نمیکنند، بلکه آنها با درک آثار سوء کفر، مختارانه بیایمانی را رها کرده و بسوی خدا باز میگردند و راه خدا را میروند و در این صورت مثل مؤمنان دنیائی زمینه نجاتشان فراهم میگردد.
نظر شما